مولوی و عرفان | مولوی , مولانا ,غزل 462 دیوان شمس, تفسیر , شعر

غزل 462 دیوان شمس
تفسیر روان ابیات مثنوی، غزلیات شمس، فیه ما فیه، سخنرانی اساتید عرفان

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان مولوی و عرفان و آدرس molavipoet.com لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته. در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان پس از تایید در سایت ما قرار می‌گیرد.






کانال تلگرام صفحه اینستاگرام
تبلیغات
<-Text2->
نویسنده : ف. مرادبیک
تاریخ : جمعه 8 تير 1395
نظرات


بنام خدا

غزل 462 دیوان شمس تبریزی

این غزل دارای ابهاماتی برای خواننده است ، ابتدا به نظر میرسد مولانا درباره خودش صحبت میکند وبعد متوجه میشویم اینگونه صحبت کردن از مولانا در وصف خودش قابل قبول نیست ،شک میکنیم درباره خداوند یا شمس است یعنی در مقام معشوق گفته شده و اگر درخصوص خداوندست یک نوع انالحق گفتن است .
.
یوسف کنعانی ام روی چو ماهم گواست //هیچ کس ازآفتاب خط وگواهان نخواست
سرو بلندم تو را راست نشانی دهم // راست تر از سرو قد نیست نشانی راست

این عاشق از ماهیت عشق خودش صحبت میکنه ومیگه زیبایی که در چهره منه زیبایی درونی وعشق خدایی است، مثل زیبایی یوسف وقامت سرو تجلی خداوند در من است و درست مثل خورشید که وقتی میتابه از نور وگرما حسش میکنیم وآنچه حس میکنیم دلیل بروجود خورشید است . آیا برای خورشید که گرم ودرخشان بدنبال مدرک هستیم ؟

هست گواه قمر چستی خوبی وفر //شعشه اختران خط و گواه سماست
ای گل وگلزارها کیست گواه شما ؟//بوی که در مغزهاست ، رنگ که در چشم هاست

دلیل اینکه ماه نورانی وباشکوه است وستارگان نورانی هستند همینه که به آنها نگاه میکنیم ونور رادرک میکنیم. مثل وقتی در باغ یا گلستان باشیم بوی گل که در مغز درک میکنیم ورنگ آن که میبینیم برای حضور گل کافیه دیگر نیازی به شاهد ندارد ما گل رو میبینیم وبوی گل رو هم حس میکنیم پس گل وجود دارد.

عقل اگر قاضیست کو خط ومنشور او ؟//دیدن پایان کار صبر و وقار ووفاست
اگر قبول داریم با عقل میتونیم قضاوت کنیم ؟ بخاطر وقار وصبوری ووفاداری است که در سایه عقل از ما تا نتیجه کار
دیده میشود وبا این مشخصات عقل به مقام قضاوت نایل شده است .

عشق اگر محرم است چیست نشان حرم ؟//آنک بجز روی دوست در نظر او فناست
اگر عشق الهی را نشان محرم بودن به عالم معنا میداند علتش چیه ؟ جز اینکه هرچه به غیر از دیدار دوست یا معشوق پیش او هیچ است دیده نمیشود . ارزش ندارد ؟

عالم دون روسپی است ، چیست نشانی آن ؟//آنک حریفیش پیش وآن دگرش در قفاست
دنیا مثل انسانی هرزه است چون هرلحظه به یک نفر روی خوش نشون میده واین خشنودی ومهرش از روی وفاداری نیست بلکه از هرزه بودن دنیاست یعنی دنیا بیوفاست ونمیشه بهش دل بست وهرلحظه بکام عده ای میگرده .

چیست نشانی آنک هست جهانی دگر ؟// نو شدن حالها ، رفتن این کهنه هاست
روز نو و شام نو ، باغ نو و دام نو //هر نفسی اندیشه نو ، نو خوشی ونو غناست

چه چیزی به ما ثابت میکنه غیر از این دنیا ، دنیایی دیگری وجود دارد؟ این دگرگونی وچرخش وحرکت به سمت نوشدن در تمام هستی در حال ما ، در روز ، در شب ، در سال ، در فصل ، درفکر و...وجود دارد.در دنیا هیچ چیز ثابت نیست همه درحال حرکت به سمت تغیر به شکل دیگر یا نو شدن هستند واین لحظه نسبت به لحظه بعد کهنه میشود .

نو زکجا میرسد ؟ کهنه کجا میرود ؟// گرنه ورای نظر عالم بی منتهاست
عالم چون آب جوست ، بسته نماید ولیک //می رود و می رسد نو ، نو این از کجاست ؟
این نو از کجا میاد وآن کهنه به کجا میرود ؟ مگر نه اینکه ماورای این دنیا دنیایی دیگر وجود دارد ، عالم مثل جوی آب میمونه که آب در آن حرکت میکند وما که نگاه میکنیم آب رو در جوی میبینیم ولی نباید غافل شیم آبی که این لحظه جلوی چشم ماست همان آب لحظه قبل نیست در هر لحظه آب در نظر شما نو میشه وآب لحظه قبل از جلوی چشمانتان رد میشه خوب این نو از کجا میاد؟ این نو کهنه کسی است که لحظه ای قبلتر از شما داره به آب نگاه میکنه ونو برای کسی که بعد از شما نگاه میکنه وهمینطور درتمام هستی این حرکت نو شدن وجود داره تا ما به سرچشمه برسیم .

خامش ودیگر مگو ، آنک سخن بایدش //اصل سخن گو بجو ، اصل سخن شاه ماست
شاه شهی بخش جان ، مفخر تبریزیان// آنک در اسرار عشق همنفس مصطفانست
ابیات را تا اینجا بخداوند نسبت داده که هر چه بخواهد همان میشود واگر دقت کنیم هرکار او دلیل وجودخداوند است ، چون وجود هر کاری تجلی خداوند بر روی زمین است .
اما اینجا گفته شده خاموش باش واز اسرار الهی نگو واین اسرار فقط باید به طالب آن گفته شود گوینده این ابیات میتونه شمس باشد که در غزل گفته شده اصل سخن شمس است که کلامش در ادامه کلام رسول خداست واشاره به یکی شدن عاشق ومعشوق در اینجا دارد من عاشق ومن معشوق ، من روحانی شمس وخداوند که یکی شده است ومن مولوی که با من شمس یکی شده همان منی که در خواب به عنوان روح القدس ما را فرامیخواند وما الهام او را میشنویم زمانی که نفس ناطقه به نفس مطمینه یا گوینده حقیقی یا بعد روحانی انسان تبدیل شده است ودر آن زمان پرتوی از خورشید حق می باشد واو دستور صادر میکند که در برابر گرفتاران نفس اماره ونفس ناطقه خاموش باش .وبه طالبین سخن حال میگوید به سخن حق یا شمس بپیوندید که پیام او پیام محمدص است وبه مرتبه نفس مطمئنه ارتقا پیدا کنید وسکوت اختیار کنیدکه غذای  این نفس سکوت است


ف-مرادبک



برچسب‌ها: غزل , تفسیر ,
مطالب مرتبط با این پست
دیدگاه خود را با ما به اشتراک بگذارید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








با توجه به افزایش روز افزون منابع مجازی در مورد عرفان به ویژه درباره شاعر بزرگ ایرانی مولانا جلال الدین مشهور به مولوی و بیان مطالب غیر کارشناسی درشبکه های مجازی، برآن شدیم تا با استفاده از سخنان اساتید مطرح عرفان و مولوی شناسان با اطمینان از صحت مطالب و منابع چکیده ای از شرح حکایات مثنوی، فیه ومافیه، ابیات دیوان شمس و فایلهای سخنرانی در این خصوص و سایر عرفا را در اختیار علاقمندان قرار دهیم.
براي اطلاع از آپيدت شدن سایت در خبرنامه سایت عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود